شیرآلات ساختمانی
من یک معتقد واقعی به آموزش عمومی و حامی کامل آن هستم.
مشکل اینجاست که آموزش عمومی و مدرسه دولتی مترادف شده اند. مدرسه یکی از روش های آموزش است. اما مطمئنا این تنها یکی نیست و به نظر من بهترین نیست. تا زمانی که آموزش دولتی را از مدرسه دولتی جدا نکنیم – تا واقعاً دیدگاه خود را در مورد یادگیری “دکستان زدایی” نکنیم – در بحث اصلاح یک روش آموزشی منحصر به فرد (یعنی مدرسه انبوه) گرفتار خواهیم شد و در عین حال سایر روش ها را نادیده می گیریم. آموزشی که می تواند بهتر باشد.
شاتر استاک
مدل صنعتی که بر اساس آن مدرسه دولتی اجباری در سال 1852 پایه گذاری شد، دیگر در اقتصاد جدیدی که به طور فزاینده ای خلاقیت را بر انطباق، و به کارگران دانش بر کارگران کارخانه ها ارج می نهد، مرتبط نیست. علیرغم این واقعیت که جامعه شناسان و اقتصاددانان بر این باورند که ما عصر صنعتی را به عصر تخیل رها کرده ایم – عصری که با خلاقیت و نوآوری و کاربرد فناوری تعریف شده است – آموزش و پرورش آمریکا با سیستم منسوخ آموزش انبوه گیر کرده است. به جای انطباق با نیازهای در حال تغییر فرهنگ خلاق، تحصیل در آمریکا به دنبال محدودتر شدن و ریشهدار شدن است. ما به مدل جدیدی از یادگیری نیاز داریم، جدا از آزمایش مدرن ما در مورد آموزش انبوه، که به ظرفیت ذاتی و خودآموزی انسان ها کمک کند.
ایوان ایلیچ در کتاب راهگشای خود در سال 1970 با عنوان «انجمن از مدرسهزدایی» در مورد نیاز به سازمانزدایی از یادگیری و سرمایهگذاری در مدلهای آموزش غیرمتمرکز که از فراگیران در آموزش خود حمایت میکنند، نوشت. ایلیچ گفت: «آموزش همگانی از طریق مدرسه امکانپذیر نیست… جستجوی فعلی برای قیفهای آموزشی جدید باید به جستجوی معکوس نهادی آنها تبدیل شود: شبکههای آموزشی که فرصت را برای هرکس افزایش میدهد تا لحظهای از زندگی خود را به لحظهای از یادگیری تبدیل کند. به اشتراک گذاشتن و مراقبت کردن.”
یک نمونه کامل از وبهای آموزشی، برخلاف قیفهایی مانند مدرسه، کتابخانه عمومی است. کتابخانهها نمونههای ایدهآلی از مراکز آموزشی موجود، با بودجه مالیات دهندگان، مبتنی بر جامعه و غیر اجباری هستند. آنها به طور آشکار برای همه اعضای یک جامعه در دسترس هستند و بر خلاف مدارس دولتی، از نظر سن یا توانایی از هم تفکیک نمی شوند. آنها کلاسها، سخنرانیها، رویدادهای فرهنگی، درسهای ESL، دورههای کامپیوتری، فرصتهای مربیگری و مجموعهای از برنامههای عمومی دیگر را ارائه میدهند. آنها مملو از تسهیلگران با استعدادی هستند که عاشق “یادگیری، اشتراک گذاری و مراقبت” هستند و مشتاق کمک به یادگیری جامعه هستند. کتابخانهها بهطور فزایندهای، عرضههای خود را فراتر از کتاب و اطلاعات دیجیتالی گسترش میدهند تا به فضاهای سازنده و آزمایشگاههای قلع و قمع تبدیل شوند. بسیاری از کتابخانه ها اقلامی مانند ابزار، آلات موسیقی، لوازم آشپزخانه، تجهیزات تفریحی مانند چوب ماهیگیری و کفش های برفی و حتی زمین های باغبانی را به امانت می دهند. اگر یک کتابخانه آنچه را که می خواهید یا نیاز دارید ندارد، می توانید آزادانه دیگری را انتخاب کنید. در برخی شهرها و شهرکها، کتابخانهها توزیع تابستانی برنامه ناهار رایگان و کمهزینه فدرال را برای کمک به تغذیه کودکان در تمام طول سال به عهده میگیرند. برخی از کتابخانه ها، مانند کتابخانه عمومی مک آلن در مک آلن، تگزاس، که برای تصرف یک ساختمان متروکه وال مارت خبرساز شد، 350 روز در سال باز هستند. این آموزش عمومی در بهترین حالت است.
تفاوت اصلی بین آموزش عمومی و مدرسه دولتی در این است که اولی آشکارا قابل دسترسی و خودگردان است، در حالی که دومی اجباری و اجباری است. هر دو مبتنی بر جامعه و تامین مالی مالیات دهندگان هستند. هر دو می توانند به یک شهروند تحصیلکرده منجر شوند. اما آموزش عمومی – مانند کتابخانههای عمومی، موزههای عمومی، پارکهای عمومی، مراکز اجتماعی، و غیره- میتواند از تلاشهای آموزشی افراد، خانوادهها و سازمانهای محلی با نتایج بالقوه بهتری نسبت به سیستم ثابت مدارس انبوه حمایت کند.
علیرغم اطلاعاتی که نشان می دهد ایالات متحده بیش از بسیاری از کشورهای توسعه یافته برای آموزش هزینه می کند، نتایج فعلی تحصیل ناامید کننده است. در آزمونهای مقایسهای بینالمللی، مانند برنامه ارزیابی دانشآموزان بینالمللی، دانشآموزان آمریکایی از همسالان خود در سایر کشورها بسیار عقب هستند، به طوری که دانشآموزان 15 ساله ایالات متحده در ریاضیات در بین 71 کشور در رتبه 38 و در علوم در رتبه 24 قرار دارند. بر اساس آخرین گزارش ارزیابی ملی پیشرفت تحصیلی، نمرات خواندن و ریاضی دانش آموزان کاهش یافته است. برای دانش آموزان اقلیت، نتایج به ویژه نگران کننده است. در گزارشی در سال 2010، مرکز ملی آمار آموزش دریافت که تنها 14 درصد از دانشآموزان کلاس هشتم آمریکایی آفریقاییتبار در سطح مهارت خواندن یا بالاتر از آن نمره کسب کردند و تنها 17 درصد از دانشآموزان اسپانیایی کلاس هشتم این کار را انجام دادند.
با حرکت فراتر از پارادایم آموزش دولتی، به سمت آموزش عمومی برای همه، میتوانیم فرصتهای عظیمی را برای یادگیری باز کنیم. ما میتوانیم شهروندی را پرورش دهیم که نه تنها تحصیلکرده بالایی داشته باشد، بلکه مبتکر، ماهر و محقق باشد، زیرا کنجکاوی ذاتی و انگیزه طبیعی افراد برای یادگیری و انجام آن توسط روش آموزشی محدود و یکسانی که در مدارس انبوه وجود دارد، خفه نشده است. . ما میتوانیم نوآوری و کارآفرینی را تشویق کنیم – مهارتهایی که برای اقتصاد قرن بیست و یکم بسیار مهم هستند و پرورش آنها در یک مدل مدرسه انبوه قرن نوزدهم تقریبا غیرممکن است.
ما میتوانیم از آموزش عمومی به معنای واقعی آن حمایت کنیم و خود را در برابر انبوه امکانات آموزشی که وقتی از سایه دایناسورهای مدرسهای انبوه خارج میشویم جوانه بزنیم، باز کنیم.
کری مک دونالد دارای مدرک کارشناسی ارشد در سیاست آموزشی از دانشگاه هاروارد و مدرک لیسانس است. در اقتصاد از کالج Bowdoin. او یک مدافع انتخاب تحصیلی در کمبریج، ماساچوست است و در Whole Family Learning می نویسد.
جریان سرمایه دنبال می شود
* استانداردهای تحریریه چاپ
* چاپ مجدد و مجوزها