علی میرزایی؛ بازار: صنایع خودروسازی در کشور بیشتر از اینکه با تدابیر و نظارت مدیران ارشد روند تولید و فعالیت را دنبال کنند، عمدتا تحت فرمان مدیران میانی هستند. ساختار مدیریت در صنعت خودرو کشور متاسفانه با تعریف کلاسیک و عملی آن کیلومترها فاصله دارد؛ معمولا با تغییر دولت ها یا روی کارآمدن وزیر صمت جدید صنعت خودرو پوست اندازی می کند. اگر در تغییر جدید مدیران ارشد صنعت خودرو به مفاهیم کلیدی مانند استراتژی و عملکرد مدیران میانی توجه نشود، خودروسازی با تداوم این شرایط راه به جای نخواهد برد.
مدیریت میانی یک سازمان در شکل دهی و هدایت مسیر استراتژیک اثر قابل توجه و موقعیت حساسی دارد
اهمیت مدیران میانی در تغییرات تکنولوژی
مدیریت میانی یک سازمان در شکل دهی و هدایت مسیر استراتژیک اثر قابل توجه و موقعیت حساسی دارد؛ این سطح از مدیران تأثیرگذاری عمیقتری نسبت به مدیران ارشد دارند. نقش مدیران میانی برای ثبات، عملکرد و نوآوری سازمانی بسیار ضروری است، می توان آن ها را تشبیه به چرخ های یک وسیله نقلیه (خود سازمان) کرد که حرکت و عملکرد سازمان به روان بودن آن ها بستگی و وزن هدایت مجموعه در حقیقت روی دوش شان است. مدیران ارشد در واقع رانندگان با تجربه ای هستند که تغییر مسیر استراتژیک آن ها نیازمند چرخ های با کیفیت (مدیران میانی) است. درست همانطور که عملکرد یک وسیله نقلیه بدون چرخ های خوب به خطر می افتد، اگر مدیریت میانی به طور بهینه عمل نکند، یک سازمان ممکن است در اجرای موثر استراتژی های خود دچار تزلزل شود. مدیران میانی به عنوان واسطه های حیاتی مورد اعتماد نقش آفرینی می کنند. این سطح از مدیریت پل ارتباطی میان مدیران ارشد و تیم های عملیاتی هستند تا اهداف استراتژیک و برنامه های اجرایی به طور مناسب انجام شود. از همین رو اثر بخشی این مدیران اثر مستقیم روی توانای یک سازمان جهت عملکرد موثر و سازگار با تغییرات مستقیم و روزانه دارد.
در مقاطع مختلف زمانی تغییرات بنیادین مانند تحولات عمیق تکنولوژی، مدیران میانی در تسهیل گذار و اطمینان از همسویی کارکنان با مسیرهای جدید نقش جدی داشته و دارند. فرهنگ همکاری و روحیه تعامل از فعالیت مدیران میانی نشات می گیرد؛ بنابراین در اینجا باید به مدیران ارشد یادآورد شد که یک لایه مدیران میانی ناکارآمد می تواند منجربه افت بهره وری ناشی از کاهش روحیه کارکنان شود. زمانی که یک سازمان یا بنگاه اقتصادی با بحران تجاری و مالی مواجه می شود، توجه ها معطوف به تغییر مدیرعامل جهت ایجاد مسیر جدید متمرکز می شود. این درحالی است که مدیران میانی به اندازه مدیرعامل یک مجموعه در پیش برد اهداف اثر گذار است.
مدیران میانی می توانند بهترین ایده های نوآوری را از درون مجموعه عملیاتی را جمع آوری و به مدیران ارشد منتقل کنند
عمر کاری مدیران میانی بیشتر از مدیران ارشد
برخلاف فرآیند نسبتاً سریعتر تغییر یک مدیر عامل یا وزیر، پرداختن به مسائل مدیریت میانی مستلزم مجموعه ای وسیع تر و پیچیده تری از تغییرات است، زیرا لایه میانی مدیریت از افراد متعدد در بخش های مختلف تشکیل شده است. تغییر در این لایه می تواند به زمان و تلاش قابل توجهی نیاز داشته باشد که به طور بالقوه سال ها یا حتی دهه ها زمان در سازمان های بزرگ نیاز دارد. بیشترین مقاومت برای تغییر در این لایه آغاز می شود؛ زیرا احتمالا دلایل تغییرات مدیران میانی را قانع نکرده یا چون از موقعیت شغلی خود در پسا تغییر نگرانند تن به همکاری ندهند. البته ارزش مدیران میانی اغلب مورد کم توجهی یا شاید مورد سوء تفاهم قرار گیرند. این سطح مدیریت اغلب به عنوان بوروکرات به جای توانمندسازهای استراتژیک تلقی می شوند. ولی فشار کاری معمولا روی مدیران میانی زیاد و مانند چرخ های یک خودرو زیر بار مجموعه بیشتر دچار فرسایش می شوند. لذا اهمیت دادن به جایگاه این مدیران و توانمندسازی آن ها از طریق ایجاد اعتماد بسیار مهم است، زیرا تجهیز آن ها به مهارت هایی مانند تفکر استراتژیک و ارتباطات می تواند به هدایت مؤثرتر بحرانها کمک و از انعطاف پذیری سازمانی حمایت کند. مدیران میانی محرک های اصلی نوآوری و تغییر هستند، آن ها می توانند تغییرات و نوآوری های سازمانی قابل توجهی را آغاز کنند، البته این مهم مستلزم حمایت مدیریت ارشد از مدیران میانی است.
این مشارکت استراتژیک برای موفقیت بلند مدت بسیار مهم است و می تواند موثرتر از جایگزینی صرفاً مدیران ارشد در طول یک بحران تجاری باشد. مدیران ارشد باید همیشه شرایط مطلوبی را فراهم کنند که اطمینان از انجام عملیات روزانه مجموعه با اهداف بلند مدت سازمانی همسو باشد. مدیران میانی می توانند بهترین ایده های نوآوری را از درون مجموعه عملیاتی را جمع آوری و به مدیران ارشد منتقل کنند. با بی توجهی نسبت به این موضوع هزاران نوآوری و انگیزه کارکنان از میان می رود، این مدیران میانی هستند که باید محیط شاد و مثبتی برای کارکنان خود فراهم کنند.
سیگنال های مثبت و منفی بازار یا مشتریان باید توسط مدیران میانی دریافت و بررسی شود، این سطح از مدیریت باید جمع بندی بازخورد مصرف محصولات را به مدیریت ارشد منتقل کنند. سوددهی یا پیشگیری از بحران مالی نیز جزو وظایف مدیران میانی است که باید با همکاری مدیریت ارشد کنترل شود، متاسفانه در صنایع کشور اغلب مدیران میانی حاضر نیستند که به خاطر حفظ موقعیت خود بازخورد عملکرد سازمان را به مدیریت ارشد منتقل کنند.
اصطلاح استراتژی یک واژه «دهان پر کن» نبوده و «مدیریت» فقط یک عنوان جذاب شغلی نیست. بلکه دو واژه مذکور علوم کاربردی هستند که متاسفانه در محیط های صنعتی کشور اغلب بدون درک واضح یا کاربرد واقعی تعریف شدند
اهمیت تقریبا فراموش شده مدیران میانی در صنعت خودرو ایران
به نظر می رسد در کشور اهمیت قشر میانی مدیریت صنعت خودرو کمتر درک شده است، در حالی که این قشر بار قابل توجه سازمانی را به دوش می کشند ولی تاثیرگذاری چندانی در نوآوری ندارند. حال که سکان دار جدیدی در وزارت صمت عهده دار تعیین سیاست های صنعتی را به دست گرفته، شاید زمان مناسبی برای ارتقا اعتماد به این قشر جهت تحول سازمانی و چابک سازی تصمیم گیری صنعتی شود. در دولت چهاردهم باید ارزش مدیران میانی اثر گذار شناخته و در عین حال به آن ها یاد آور شویم که نقش مهمی در استراتژی دارند.
اصطلاح استراتژی یک واژه «دهان پر کن» نبوده و «مدیریت» فقط یک عنوان جذاب شغلی نیست. بلکه دو واژه مذکور علوم کاربردی هستند که متاسفانه در محیط های صنعتی کشور اغلب بدون درک واضح یا کاربرد واقعی تعریف شدند. در بسیاری از شرکت های خودروساز داخلی که ادعا تدوین برنامه های استراتژیک دارند، تعداد انگشت شماری از کارکنان یا مدیران دارای تخصص و تعهد برای توسعه برنامه های استراتژیک واقعی دارند. متاسفانه دانش مدیران میانی صنایع خودروسازی نسبت به استراتژی بسیار کم است، مطالعات اخیر تحقیقات دانشگاه هاروارد از اهمیت مدیران میانی در پرورش نوآوری با عمل به عنوان واسطه ای که دیدگاه های استراتژیک را به واقعیت های عملیاتی تبدیل می کنند؛ بیانگر آن است که سازمان های موفق انتظارات زیادی از مدیران میانی دارند. اگر این سطح از مدیران به درستی انتخاب شوند، یک تیم مدیریت میانی چابک و به روز میتواند موفقیت صنعت را تضمین کند.
در حالی که اغلب گفته می شود که تغییر باید از بالا یا پایین مجموعه انجام شود، تاثیرگذارترین تحول می تواند از سطوح مدیران میانی آغاز گردد. هرچند تغییرات با نقطه شروع میانی چالش برانگیزتر و طولانی تر است، اما در نهایت اثرگذاری بیشتری خواهد داشت. مدیران میانی یک سازمان باید چهار نکته، اجرای استراتژی، ارتباط و هماهنگی، فرهنگ سازی، نوآوری و تصمیم گیری را آموخته باشند. در عصر تحولات امروز جهانی، مدیران میانی ناکارآمد در شرکت های خودروسازی می تواند مانند صدمات به بدنه یک کشتی عمل کند. بهینه سازی صدمات مدیران میانی در صنعت خودرو کشور می تواند منجربه بهره وری شود؛ در نهایت باید اشاره داشت که با سکان داری سید محمد اتابک در وزارت صمت بزودی طی چند روز مراسم تودیع و معارفه مدیران ارشد انجام خواهد شد، ولی گردآوری مدیران میانی و ارشد اثرگذار در خودروسازی شاید دهه ها زمان نیاز داشته باشد.
source