پرونده هستهای ایران شرایط پیچیده و دشواری را تجربه میکند. تضاد آشکار در خواستههای ایالاتمتحده امریکا و ایران دورنمای دستیابی به توافق را تیره و تار کرده است.
به گزارش تجارت نیوز، یکسوی اختلاف، همچنان بر خواسته حداکثری خود یعنی توقف غنیسازی پافشاری میکند و سوی دیگر حفظ حق غنیسازی در داخل را اصلی مصالحهناپذیر تفسیر میکند.
اظهارنظرهای مقامات ایران و امریکا چنان نشان از تضاد بنیادین خواستهها دارد که به نظر میرسد به دشواری بتوان پدیدار شدن توافق نهایی در افق مذاکرات را انتظار داشت و بیم آن میرود که بنای مذاکرات و توافق احتمالی را یکسره ویران کند.
اظهارات رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی اتمی و طرح اتهامات علیه ج.ا.ایران یکی از مهمترین رویدادهای مرتبط با پرونده هستهای ایران در روزهای اخیر بوده است. گرچه گروسی در مصاحبه خبری خود پیوند رسمی بین گزارش آژانس و مذاکرات هستهای ایران و امریکا را رد کرد اما در ادامه بهصراحت تاکید کرد که بیتردید این گزارش ماهیت مذاکرات را تحتتاثیر قرار خواهد داد. در گزارش آژانس، ج.ا.ایران متهم به عدم همکاری با بازرسان، پنهانکاری و دستیابی به اسناد محرمانه این سازمان بینالمللی شده است امری که به گفته گروسی بسیار نگرانکننده است و میتواند همکاریهای دو طرف را با چالشی بیسابقه مواجه سازد.
در اقدامی همسو با گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی آنگونه که انتظار میرفت آلمان، بریتانیا و فرانسه با همراهی امریکا پیشنویس قطعنامهای را برای تصویب در شورای حکام تهیه کردند، قطعنامهای که در نشست این شورا تصویب شد. آنگونه که از محتوای این قطعنامه و اظهارنظرهای مقامات غربی میتوان دریافت، فرانسه، بریتانیا، آلمان و امریکا سعی بر آن دارند تا از مسیر تصویب این قطعنامه برای نخستینبار در ۲۰ سال گذشته، ج.ا.ایران را به عدم پایبندی به تعهدات پادمانی خود متهم میکنند. در پیشنویس قطعنامه کشورهای غربی که خبرگزاری آسوشیتدپرس آن را مشاهده کرده، آمده است: «کوتاهیهای متعدد ج.ا.ایران از سال ۲۰۱۹ درخصوص مواد و فعالیتهای هستهای اعلام نشده در چندین مکان اعلام نشده به منزله عدم پایبندی تهران به توافقنامه پادمانی است.»
افزون بر این، سه کشور اروپایی عضو برجام تهدید کردهاند که ممکن است به سمت فعالسازی بازگشت خودکار تحریمهایی بروند که در چارچوب توافق هستهای اولیه سال ۲۰۱۵ لغو شده بودند، تحریمهایی که پیش از انقضای رسمی توافق در ۱۸ اکتبر 2025، ممکن است دوباره اعمال شوند. فعال کردن مکانیسم ماشه به معنای بازگشت مجدد تحریمهای بینالمللی علیه ج.ا.ایران است، اقدامی که در صورت انجام، ممکن است با اقدام متقابل جدی ایران مواجه شود. در صورت چنین رخدادی، پرونده هستهای ایران با تنشهای جدی مواجه خواهد شد. به نظر میرسد قطعنامه پیشنهادی امریکا و سه قدرت اروپایی و همچنین تهدید به فعال کردن مکانیسم ماشه همگی اقداماتی هماهنگ و مکمل مذاکرات ایران و امریکا هستند.
این کشورها امیدوارند که فشار بر تهران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، رهبران ج.ا.ایران را به عقبنشینی از خواسته و شتاب برای رسیدن به یک توافق نهایی تشویق کند.
در درون امریکا نیز مناظره جدی بر سر نحوه برخورد با مناقشه هستهای ایران همچنان در جریان است. با تداوم تنشها بر سر برنامه هستهای ایران و ابهام در امکان دستیابی به توافق نهایی، همزمان، حامیان مذاکره و مدافعان حمله نظامی، تلاشهای خود برای شکلدهی به تصمیم نهایی ترامپ را تقویت کردهاند. از یکسو، حلقه نزدیک به ترامپ در پروژه مِگا (بازگرداندن عظمت به امریکا) میکوشند تا ترامپ را به پایداری در دیپلماسی و مذاکرات برای رسیدن به یک توافق خوب با ج.ا.ایران ترغیب کنند و از سوی دیگر، جنگطلبان داخلی در همسویی با خواستههای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل، سعی بر آن دارند تا با بیثمر توصیف کردن مسیر دیپلماسی، ترامپ را به انجام یا حمایت از اقدام نظامی علیه ایران متقاعد سازند. هر دو سوی این مناظره، برای حمایت از نظرگاه خود، استدلالهایی را عرضه میکنند و امیدوارند از این طریق، ترامپ را به درپیش گرفتن گزینه مطلوبشان تشویق کنند.
با گذشت زمان و طولانی شدن مسیر مذاکرات به نظر میرسد شدت تلاشهای دو سوی مناظره افزایش چشمگیری یافته است. با در نظر داشتن این واقعیت که در برخورد با موضوع هستهای ایران، زمان مهمترین عامل تعیینکننده است، طولانی و پیچیدهتر شدن مذاکرات میتواند استدلال حامیان دیپلماسی را تضعیف و موضع جنگطلبان را تقویت کند.
همزمان با انجام مذاکرات، برخی چهرههای مخالف، با این استدلال که هدف ج.ا.ایران تنها خرید زمان برای تداوم توسعه برنامه هستهای است خواهان اقدام فوری نظامی هستند. کوشش برای تثبیت این گزاره که راهحل برنامه هستهای ج.ا.ایران یا یک توافق خوبِ فوری یا اقدام نظامی است، دو سوی مذاکره بهویژه دولت ترامپ را در تنگنای زمان قرار داده است. تنگنایی که میتواند به سرعت سبب تغییر موضع ترامپ و انجام اقدامی خلاف میل طبیعی وی شود.
قالببندی کردن برنامه هستهای ایران با توصیف چنین شرایطی، امکان تصمیمگیری عقلانی را محدود میسازد. این تصور که در صورت عدم دستیابی به یک توافق خوب، برنامه هستهای ایران از کنترل خارج و به مرحلهای بازگشتناپذیر خواهد رسید، گزینههای اقدام امریکا را محدود خواهد کرد. حامیان جنگ در پی آنند که چنین روایتی را به گزارهای حقیقی بدل سازند.
در داخل امریکا درحالی که بسیاری از اعضای تندروی قدیمی حزب جمهوریخواه، تلاشهای دیپلماتیک ویتکاف را با دیده تردید مینگرند، جناح محافظهکارتر این حزب، بر کاهش تنشها با تهران اصرار دارد.
در میانه این کشمکش، ترامپ قرار گرفته که با وعده پایان دادن به آنچه پیروانش ماجراجویی و جنگهای خارجی بیپایان امریکا مینامند، وارد عرصه رقابت شده است. متحدان ترامپ بر این باورند که رییسجمهور امریکا بر سر موضع خود برای پرهیز از ورود به جنگ با ایران خواهد ایستاد. ترامپ همچنان به توان خود برای انجام معامله و توافق با ایران اعتماد دارد. ب
هر دو سو (حامیان دیپلماسی و مدافعان حمله نظامی) درباره تصمیم نهایی ترامپ در برابر ج.ا.ایران تردید دارند. به گفته یکی از مقامات دولت امریکا، ترامپ آنچنان در تصمیم خود برای مذاکره با ایران راسخ بوده که مایکل والتز را از سمت مشاور امنیت ملی برکنار کرده است. این امر تا حدی به سبب همراهی والتز با طرحهای اسراییل برای انجام اقدام نظامی علیه ایران بوده است. با وجود این، حتی در میان کسانی که بر تداوم دیپلماسی پافشاری میکنند، این نگرانی جدی وجود دارد که تصمیم ترامپ بسته به اینکه آخرینبار با چه کسی صحبت کرده باشد، ممکن است دستخوش تغییر شود.
اینان نگرانند که ترامپ با علنیکردن تهدید به حمله نظامی در صورت شکست مذاکرات، آنچه را برخی تنها اعمال فشار برای مذاکرات تلقی میکردند [یعنی تهدید به حمله نظامی] را عملی سازد. به گفته یکی از این افراد، «ترامپ بر سر خواستههایش بسیار مصمم است، به همین سبب به ویتکاف برای انجام مذاکره با ایران آزادی عمل داده است، اما بسته به اینکه از چه کسی چه استدلالی را بشنود ممکن است تغییر موضع دهد.»
بر این اساس نمیتوان بنای تداوم مذاکرات و حصول توافق را تنها بر خواست و انگیزه ترامپ استوار کرد. پیشینه سیاستگذاری ترامپ نشان میدهد وی ممکن است بر اثر یک تغییر کوچک یا شنیدن یک استدلال متفاوت، دیدگاه خود را تغییر دهد. مهمترین نکتهای که باید بدان توجه داشت این است که در تحلیل سیاست خارجی دولتها ازجمله امریکا نباید بر نقش انگیزههای رهبران و تصمیمگیرندگان متمرکز شد. انگیزهها، عوامل بیثبات و متغیر هستند و بنا به تغییر شرایط دستخوش دگرگونی میشوند.
بنای تحلیلی سیاست خارجی به ویژه در عرصه مهمی چون موضوعات امنیتی را نباید بر متغیر بیثباتی چون انگیزههای رهبران استوار کرد. در تحلیل سیاست خارجی دولتها آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است فهم منافع و ابزارهای در دسترس برای دستیابی به این منافع است.
دولت ترامپ در برخورد با برنامه هستهای ج.ا.ایران، هدف غایی و منفعت ملی امریکا را جلوگیری از دستیابی تهران به سلاح هستهای تعریف کرده و پس از مناظرات دروندولتی و گفتوگو با متحدان، مسیر مطمئن برای تحقق این هدف را محروم کردن ایران از حق غنیسازی داخلی میداند و بر آن پافشاری میکند. اکنون، دولت ترامپ بدین نتیجهگیری رهنمون شده است که کوتاهترین، کمهزینهترین و پایدارترین مسیر برای اطمینان از صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران و رفع تهدید دایمی امکان دستیابی این کشور به سلاح هستهای، تنها محروم کردن تهران از حق غنیسازی است. نه تشدید بازرسیها و نه نظارتهای آژانس بر فعالیتهای هستهای ایران هیچ کدام نمیتوانند هدف غایی امریکا و متحدان این کشور را محقق سازند.
بدینسبب انتظار بر آن است که دولت ترامپ همچنان منع غنیسازی اورانیوم در داخل خاک ایران را به عنوان اصلیترین شرط خود برای ادامه مذاکرات مطرح سازد. بیتردید پافشاری دولت ترامپ بر این خواسته، امکان تداوم مذاکرات را با چالشی بزرگ مواجه میسازد. در صورتی که نتوان بین خواسته امریکا برای محرومکردن ج.ا.ایران از حق غنیسازی و پافشاری ایران بر حفظ این حق، راهی میانه پیدا کرد، نمیتوان به موفقیت مذاکرات امیدوار بود
منبع: اعتماد
source