بر اساس قانون، نظام ارجاع نیازمند حضور 21 هزار پزشک خانواده است، اما بر اساس آمارهای رسمی تنها 6 هزار پزشک در این طرح مشغول به فعالیت هستند. همین کمبود پزشک به تنهایی میتواند مانع از اجرای طرح شود.
به گزارش تجارت نیوز، برخی مناسبتها مانند روز معلم، پرستار و یا پزشک فقط برای این نیستند که شاغلان آن مورد تقدیر قرار بگیرند. با توجه به اینکه اکثر مشاغل در ایران با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکنند، بیش از هر چیز پرداختن به این مشکلات و تلنگر زدن به مسئولان این حوزهها میتواند بهترین راهکار برای پاسداشت زحماتی باشد که این افراد متحمل شدهاند.
روز پزشک نیز از این قاعده مستثنی نیست. این روز جدا از تقدیرها و تمجیدها فرصت خوبی است برای اینکه کارنامه وزارت بهداشت و درمان در مورد پزشکان، توقعاتشان، حقوقی که مطالبه میکنند و مشکلاتی که هر روز با آن مواجهاند، مورد بررسی قرار بگیرد.
اگر بخواهیم به تمامی مشکلات حوزه پزشکی بپردازیم قطعا از حوصله این گزارش و مخاطبان خارج خواهد بود. اما شاید یکی از مهمترین موضوعاتی که تمام این سالها، خلاف وعدههای داده شده و تبلیغاتی که برای آن انجام گرفته همچنان تا اجرای سراسری در کشور فاصله زیادی دارد «طرح پزشک خانواده یا همان نظام ارجاع» است. طرحی که مفاهیم اولیه آن در سال 1373 در قانون بیمه خدمات درمانی همگانی مطرح شد اما در سال 1384 بهعنوان یک قانون در برنامه چهارم توسعه به تصویب رسید.
طرح پزشک خانواده هر سال کلید میخورد
نکته اینجاست که از زمان تصویب شدن این طرح به صورت قانون تا به حال بارها و بارها مسئولان وزارت بهداشت و درمان از اجرایی شدن و کلید خوردن آن خبر داده اند اما در نهایت هیچ گاه خبری از اجرای سراسری آن در کشور منتشر نشده است. در واقع هر سال این طرح به صورت پایلوت در برخی استانها و شهرها کلید میخورد اما در نهایت با وجود موانع بسیاری که بر سر راه اجرایی شدن طرح پزشک خانواده وجود دارد همه چیز مسکوت میماند.
18 سال انتظار برای اجرای طرح پزشک خانواده؛ طرحی که 4 بار شکست خورد
سال گذشته «سیدجلیل میرمحمدی» نماینده مجلس در صحن علنی از چهار بار شکست طرح پزشک خانواده به دلیل تامین نشدن منابع مورد نیاز آن خبر داد و اعلام کرد که این طرح اجرایی نخواهد شد. تمام این اظهارات در حالی مطرح میشود که هرساله مسئولان وزارت بهداشت و درمان از کلید خوردن طرح پزشک خانواده در یکی از استان های کشور خبر میدهند اما در نهایت همه چیز به مشکلاتی که لاینحل به نظر میرسد ختم میشود.
کمبود پزشک اولین مشکل طرح نظام ارجاع است
فاطمه رحمتی، پزشک عمومی که چند سال هم به عنوان پزشک خانواده در نظام ارجاع فعالیت داشته است در این باره به تجارتنیوز میگوید: متاسفانه اولین مشکل طرح پزشک خانواده یا همان نظام ارجاع کمبود نیرو است. مساله فقط کمبود پزشک نیست، بلکه تمامی نیروهای مورد نیاز در این قانون هیچ وقت تعدادشان به میزان تعیین شده نرسیده است.
او میافزاید: بر اساس قانون، نظام ارجاع نیازمند حضور 21 هزار پزشک خانواده است اما بر اساس آمارهای رسمی تنها 6 هزار پزشک در این طرح مشغول به فعالیت هستند. همین کمبود پزشک به تنهایی میتواند مانع از اجرای طرح شود.
این پزشک عمومی ادامه میدهد: در بهترین شرایط پرداخت سرانه با بیش از سه ماه تأخیر همراه بوده است. تیمی که مطمئن نباشد آخر ماه حقوق میگیرد، نمیتواند روی پیشگیری سرمایهگذاری کند. ناچار میشویم کار را به حداقل برسانیم، همین مساله به باعث عملکرد ناقص میشود.
پاداش برای افزایش خدمت نه پیامد سلامت
دکتر رحمتی میگوید: یکی دیگر از مشکلاتی که پزشکان خانواده با آن مواجه هستند، تعارض در الگوی پرداخت به پزشکان است. در کشور ما سالها روش پرداخت به شکل پاداش برای افزایش خدمت نه پیامد سلامت بوده است که اصطلاحا به آن «فی فورسرویس» میگویند.
او میافزاید: در حال حاضر اما پرداخت به پزشک خانواده بر سرانه و پرداخت مبتنی بر عملکرد تکیه دارد. به این ترتیب وقتی در یک شهر دو نظام پرداخت به پزشک وجود داشته باشد، عملا نظام ارجاع کارایی خود را از دست داده و بیمار و پزشک به سمت خدمات تخصصی سوق پیدا میکنند.
تفاوت پزشک عمومی و پزشک خانواده
دکتر فاطمه رحمتی در پاسخ به این سوال که آیا تفاوت فاحشی بین پزشک عمومی و پزشک خانواده و مهارتهای آنها وجود دارد، اظهار میدارد: تفاوت «پزشک عمومی» با «پزشک خانواده» فقط عنوان نیست، مجموعهای از مهارتها در طب پیشگیری، مدیریت بیماریهای مزمن، کار تیمی، و ارتباط با جامعه است.
او میافزاید: متاسفانه ما در این زمینه هم مشکلاتی بسیاری داریم، چرا که برنامههای آموزشی و بازآموزی متمرکز، دیر و پراکنده شکل گرفت. نبود مسیر شغلی مشخص، تعرفههای جذاب و امنیت شغلی، مهاجرت یا کوچ به بخش خصوصی درمانمحور را تقویت کرد.
این پزشک عمومی میگوید: پزشک خانواده در ایران نه بهدلیل ابهام مفهومی، که بهدلیل شکاف در حکمرانی، اقتصاد سلامت و فرهنگ سازمانی عقب افتاده است. تجربه موفق کشورهای دیگر نشان میدهد اگر پول، اطلاعات و اختیار در یک مسیر همراستا شوند، نتیجهاش کاهش هزینههای غیرضروری، بهبود پیامدهای سلامت و رضایت مردم است.
رحمتی در پایان میافزاید: ۱۸ سال تأخیر را میتوان با سه سال اجرای هوشمند و صبورانه جبران کرد. به شرطی که اینبار، نقشه راه با واقعیتهای میدان نوشته شود، نه صرفاً با نیتهای خوب.
نمونه هایی از الگوهای موفق پزشک خانواده در دنیا
انگلستان (NHS): هر شهروند در یک کلینیک عمومی (GP Practice) ثبتنام میکند و پزشک عمومی دروازهبان رسمی ورود به تخصص است. نوع پرداخت به این پزشکان ترکیبی است از سرانه ثبتنامی، قراردادهای خدماتی، برنامههای کیفیتمحور (QOF) که برای رسیدن به شاخصهایی مانند کنترل دیابت و ترک سیگار پاداش میدهد. شبکه «کلینیکهای خارج از ساعات اداری»، دسترسی پیوسته را تضمین میکند و پرونده الکترونیک و راهنماهای بالینی، تصمیمگیری را استاندارد میسازد.
هلند: بیمه اجباری با سبد پایه یکسان و بازار تنظیمشده بیمهگران، در کنار نقش پررنگ پزشک خانواده بهعنوان کلینیکهای گروهی و تعاونیهای «پس از ساعات کاری» هزینههای کشیک را مدیریت میکنند. پرداخت کارانه خدمات متعارف است؛ راهنماهای بالینی قوی، نقشه ارجاع دقیق و پرونده الکترونیک یکپارچه، کار تیمی پرستار، روانشناس و فیزیوتراپیست را ممکن میکند. مهمتر از همه، اعتماد اجتماعی به پزشک خانواده در نتیجه دههها تجربه، شفافیت و پاسخگویی شکل گرفته است.
source