هلدینگ خلیج فارس به عنوان یکی از بزرگترین مجموعههای صنعتی و پتروشیمی منطقه، اخیراً آمارهای مالی خیرهکنندهای منتشر کرده است. سود خالص گزارششده به رقم نجومی ۱۲۶.۵ هزار میلیارد تومان رسیده که جهشی بیش از ۶۳ درصد نسبت به دوره مشابه قبل را نشان میدهد. در نگاه اول، این ارقام نشاندهنده یک موفقیت بزرگ در مدیریت و عملیات این هلدینگ است. این رشد چشمگیر نه در نتیجه افزایش واقعی توان تولید یا نفوذ در بازارهای جهانی؛ بلکه مرهون نوسانات شدید نرخ ارز و بهرهبرداری از رانت ناشی از اختلاف نرخ ارز در داخل و خارج کشور است.
به گزارش خبرگزاری آنا،خوشحالی بابت سودآوری هلدینگ خلیج فارس، خبر جدید این روزهای تجارت نفتی است؛ خبری که وجوهات تاریک زیادی دارد! در سال مالی منتهی به پایان خردادماه امسال، هلدینگ خلیج فارس اعلام کرده موفق به رشد بیش از ۶۳ درصدی سود خالص خود نسبت به مدت زمان مشابه سال قبل شود. براساس گزارشات، سود این هلدینگ به ۱۲۶ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان رسیده و همزمان درآمد عملیاتی آن نیز رشدی ۴۲ درصدی را تجربه کرد. اتفاقی که شاید در نگاه اول، مثبت تلقی شود، اما توجه جزئیات مهم آن، عکس آن را ثابت میکند!
طی یک سال مالی منتهی به پایان بهار ۱۴۰۴، دلار با رشدی بیش از ۱۰۰ درصد مواجه شد و تورم اقلام در گروههای کالایی مختلف، گرانی را در بازارها حاکم کرد. به تبعیت شرایط، دلار حاصل از صادرات، دارای ارزشی بیشتر شد و رشد درآمدهای ریالی واحدهای تجاری، امری دور از ذهن نبود. حال نکته قابل تاما اصلی اینجاست که اگر میزان صادرات هلدینگ خلیج فارس، دقیقا مشابه سال قبل بود، باید رشد ۱۰۰ درصدی را در درآمدهای مالی و حتی سود خالص آن مشاهده میکردیم، وگرنه نه تنها رشدی حاصل نشده، بلکه پسرفت هم داشتیم!
ادامه اتکا به دلارهای نفتی
هلدینگ فارس در گزارش خود اعلام کرد تولید این گروه با رشد «بیش از ۲ میلیون تن» نسبت به سال مالی قبل همراه بوده است. اما این مقدار افزایش تولید (اگر به طور فرض از ۱۳-۱۴ میلیون تن به ۱۵-۱۶ میلیون تن) تنها حدود ۱۵-۲۰ درصدی رشد وزنی ایجاد میکند، نه ۴۲ درصد در درآمد و بیش از ۶۰ درصد در سود خالص! بنابراین بخش عمده رشد درآمد تنها با افزایش قیمت (یا نرخ تبدیل ارز) قابل توضیح است، نه لزوما رشد تولید یا افزایش سهم بازار.
به نظر نمیرسد این هلدینگ تاثیر نرخ ارز بر تجارت خود را نادیده گرفته باشد و بدون توجه به آن، ابراز رضایت از عملکرد خود را داشته باشد. در روزهایی که مکانیسم ماشه بیش از پیش بر اقتصاد و روابط خارجی ایران تاثیر گذاشته، خوشحالی از رشد درآمد نفتی آن هم با شبهات و از صدقه سری گرانی دلار، انگار مهر تاییدی بر ادامه تکیه اقتصادی ایران بر دلارهای نفتیست.
رشد یا بهره از رانت ارزی؟
نگاهی جزئیتر به تاثیر عدم رشد اقتصادی صنایع و دل بستن به گرانی دلار برای تامین منابع مالی، اتفاقات تلختری را نشان میدهد. با افزایش نرخ دلار، اگر تولید وزنی یا حتی فروش واقعی کاهش یابد، امکان پایداری بلند مدت خود واحد تولیدی و در ادامه اقتصاد عمومی کشور از بین میرود. همچنین از سویی دیگر اتکا به نرخ دلاری صادرات و بدون ارتقای زیرساختی و فنی بهویژه رشد سهم بازار خارجی، نمیتواند سودآوری طولانیمدتی برای کشور داشته باشد.
همچنین در شرایطی مانند این روزها که به دلیل افزایش فشارهای تحریمی، مقاصد تجاری کشور محدود شده، در ادامه همین رشد نرخ دلار هم کمککننده نخواهد بود. در ادامه هم هر چقدر این کلاف سردرگم را ادامه دهیم، بیشتر شاهد اتفاقاتی تحت عنوان رانت ارزی مواجه میشویم؛ اگر واحد تولیدی و تجاری بتواند فروش صادراتی خود را با نرخ دلار بالا انجام دهد، اما هزینههای داخلی (نظیر خوراک، گاز، انرژی) با نرخ ریالی پایینتر پوشش دهد یا تورم آنها کمتر از افزایش نرخ ارز رشد کند، سهم زیادی از «مزیت غیرعملیاتی» نصیب آن میشود؛ این همان رانت ارزی است.
کمک دستهای پنهان به صنایع پتروشیمی
رشد چشمگیر فعالیتهای اقتصادی هلدینگ خلیج فارس اگرچه به ظاهر نشانگر موفقیت تولید است، اما در باطن نشانهای از وابستگی درآمدهای صادراتی ایران به نرخ ارز بالا و پایین بودن هزینه تولید در ایران است. وابستگیای که اگر کنترل نشود، ممکن است صنعت پتروشیمی را از توسعه واقعی دور و این اتفاق مانند بیماری بین تمام صنایع ایران تسری پیدا کند. همچنین از سویی دیگر این شبهه به وجود خواهد آمد که افزایش نرخ ارز به دلیل حفظ سوددهی این واحدهای تولیدی و تجاری رخ داده و دستهای پنهان مهمی پشت پرده افزایش فشارها بر مردم است.
استفاده از دلار گران برای صادرات، میتواند سود کوتاهمدت خلق کند، اما بدون سرمایهگذاری در تولید، فناوری و بازارهای جدید، پایداری این سود در معرض ریسک خواهد بود و این واقعیتی غیر قابل انکار است. دلخوشی به موفقیتهای پوشالی و رشدی که رخ نداده، ایران را بیشتر در مسیر انحطاط سوق میدهد؛ چرا که تمام بخش تولید و تجارت به گرانی دلار دل بسته و به جای سرمایهگذاری و تلاش برای رشد سهم اقتصاد ایران در بازار داخلی و خارجی، تنها از کاهش ارزش پول ملی حمایت خواهد کرد که نه به نفع مردم و نه حتی به سود خود این واحدهاست.
با ادامه دادن روند آماردهیهای اینچنینی و فراموش کردن شرایط اقتصادی و ارزش ریال، این نوع دستاوردها میتوانند بهراحتی تبدیل به نمادی از رانت ارزی شوند و نه موفقیت صنعتی.
source